میترسیدم که نتونم از پس تافل و تغییر رشته بربیام. خودمو کوچک و ناتوان میدیدم. ولی تا الان که اینجام از خیلی ها محکمتر و قدرتمندتر عمل کردم و نسبت به خیلیهای دیگه هم ضعیف تر بودم. این یعنی همون جایگاهی که همه توش هستن. خیالم راحت شد. حالا با آرامش امتحانم را میدم و برا دانشگاهها و تغییر رشته اقدام میکنم.
رفتیم دوچرخه مندی را دادیم درست کنند. یه پیرمردی بود که به گفته مامانم اگه بمیره دیگه کسی رو زمین جاشو نمیگیره. مهربون و بیآلایش. تیوپ داخلی دوچرخه را عوض کرد و گفت ۲۰۰ تومن میشه. کی تو این دور و زمونه ۲۰۰ تومن میگیره؟ مامانم یه ۵۰۰ ای بهش داد و گفت باقیاش بمونه ولی هی اصرار کرد و آخرش هم یه ۲۰۰ای بهمون پس داد. هممون گفتیم خدا یه کار و زندگیش برکت بده.
این ۶ ماه پایانی را به گندی هرچه تمام تر گذاراندم ولی سال نو را به خوبی شروع میکنم و ادامه میدم. چند روزیه که شروع کردم. امیدوارم سال جدید برای همه تون سالی بسیار پربار و پر از شادی و موفقیت وسلامتی باشه.
عیدتون مبارک!