خوشحال شدم خاتمی آمد. چند ماهه دارم سایتهای خبری- راست و دروغ- را میخوانم و دیروز با دیدن بنر آبی باران آمد سایت یاری نیوز فوقالعاده خوشحال شدم. همون موقع َADSL ام تموم شد و موند تا الان که رفتم و یه کارت خریدم تا بقیه خبرا رو بخونم. امیدوارم موفق باشه و با نظم کشور را مدیریت کنه.
Today and yesterday, I've done some shopping for my sister's wedding. I'm taking the advantage of a free internet connection at uni.
Involuntarily I cosidered a specification some people have in talking. They have great ability to tempt, persuade and convince others without any problem or pondering. people become facinated and think they are right. Furthermore people take as granted their preferences and notes.
In my opinion everyone has its perspective towards life. But when it comes to more detailed dimentions of everyday decisions, It is profitable to refer specialized persons. Most of the time they have deeper knowledge of the circumastance and are able to guide people to better opting.
امروز رفتم مدرکمو آزاد کنم و ضایع شدم. چون بهشون نگفتم فوق گرفتم. باید مدرک فوقمو ببرن تا پولشو دوباره حساب کنن. ناراحت شدم چون نمیخواستم مسئولیتشو قبول کنم. اما حالا پذیرفتم و بهاشو میدم.
اگه بعضی از فیلمهای آمریکایی را دیده باشید بازیگرش میگه من جمهوریخواهم یا دموکرات و خیلی راحت باهم حرف میزنن و کار میکنن و حتی دوست میشن. فقط یه شناخت از خودش به مخاطبش میده که من طرز فکر سیاسیم اینطوریه. فکر میکنم مردم ما هم به این سطح از فرهنگ سیاسی رسیدهاند که بدون اینکه دعوا و خون و خونریزی کنند بگن من اصلاحطلبم یا اصولگرا. هرچند مثل احمدینژاد و علی دایی از انتقاد خوشم نمیاد و جبههگیری میکنم ولی سعی میکنم مثل خاتمی باشم که اگه بهم فحشم بدن نشنیده بگیرم! (هنوز به این سطح از رشد نرسیدهام! )
خاتمی را خیلی دوست دارم. به خاطر اخلاق پیامبرگونهای که تو بازیای سیاسی از خودش نشون میده ، به خاطر اینکه به مردم و انسانها به چشم عیال خداوند نگاه میکنه و مصلحت و خواست اونها را بر خواست خودش ترجیح میده و برای اینکه مثل حضرت علی قدرت را نمیخواد و فقط خواست مردمه که باعث میشه مسئولیت را قبول کنه و من مثل اینکه رسالت خودم - در عصری که زندگی میکنم- میبینم که از اینچنین "انسانی" حمایت کنم و در رسته راستان بروم. جزو گروهی که برای جهان صلح و اصلاح می خواهند و علیرغم همه مسائل که طبیعت کار جهان است تلاش میکنند. رسته پیامبران ، مصلحان و خیرخواهان.
وضعیت الان زبان انگلیسی من:
دارم ساختار های پیچیده را با مندی میخونم که احتیاج به تمرین بیشتر دارم تا بتونم تو نوشتن ازش استفاده کنم. الان انگلیسی را با جملهبندی و ترکیب فارسی مینویسم که فکر میکنم اینم به این دلیل است که خودم را در معرض زبان انگلیسی قرار ندادم و تو دنیای فارسی دارم انگلیسی یاد میگیرم به جای انگلیسی توی یه دنیای انگلیسی. بنابرین اخبار را از سایتهای خبری انگلیسی باید بخونم و کامنت انگلیسی زبانها را بخونم و به همان سبک بنویسم. لیسنینگ را هم باید طبق کتاب برونز انجام بدم. در ضمن باید برای تافل ماه اردیبهشت ثبت نام کنم تا قوه قهریه بالای سرم باشه تا برنامهریزی کنم و از وقتم بهتر استفاده کنم.
وضعیت روحی من:
وضعیت غالبم پژمردگی است. امروز مهمان داشتیم و روح زندگی رو دیدم. نمیتونستم تو چشماشون نگاه کنم ولی اینکارو کردم و کم کم حالم بهتر شد به طوری که قبل از رفتن اونا کاملاً باز شده بودم و حیات در من دیده شد. نگران اومدن خاتمی هم که بودم هرچند مندی میگفت اون چیزی که باید بشه میشه تو فقط کاری که می تونی را انجام بده.