لطفا کامنت نذارین!

من اینجا را برا خودم مینویسم نه برای خوشایند کسی. بنابرین اگه به‌نظرتون بی‌ربط میاد مجبور نیستین خودتونو به زحمت بندازین و کامنت بذارین. هر کسی لحظات بد داره و من می‌خوام تو این مواقع حرفمو بزنم و راحت و خالی بشم. حالا یکی که به نظرم کرم داره میادو می‌گه تو بی‌کاری فلانی و ... . ممکنه! همانطور که شما ممکنه باشین وقتی لازم میدونین این کامنتا رو بذارین! اگه می‌تونی کمک کنی و موثر باشی باش ولی اگه نمی‌تونی یا نمی‌خوای نکن باباجون! برو به زندگیت برس!

از کسانی هم که توجه می‌کنن و نظر خودشونو بدون اینکه توهینی توش باشه مطرح می کنن خیلی متشکرم. اینجا برا من به خاطر نظر همین آدما با ارزشه. آدمایی که وجودشون موثره و دردی روی درد آدما اضافه نمی‌کنن.

خستگی

خیلی خیلی خسته‌ام. نمی‌دونم چرا این مهمونا دیر میان و زیاد می‌مونن؟ چرا باید هم چایی بدیم هم میوه هم شیرینی؟ چرا این آدمای دورو بر اینقدر تو دست و پا هستند؟ چرا اینقدر گیر می‌دن؟ نمی‌ذارن نفس بکشی! تا می‌شینی می‌گن چرا کار نمی‌کنی؟ میگم یکیو بگیرین این کارا رو بکنه میگن هیچ کس نیست. همش بهانه است. بهانه. یکی نیست بگه مریضین که برا این همه مهمون خودتون پذیرایی کنین؟ بعد هم هرکی کمتر خستگی نشون داد بهتره!!!!!! دیوونه‌اند و توقع دارن همه هم مثل خودشون باشن! منم به خودم حق نمی‌دم.

اتمام دوره خوب تنهایی و بدون آقابالاسری

دوران بدون مامان و بابا فردا به‌سر می‌رسه. استرس گرفته‌ام. نمی‌خواستم برگردن. راحت بودم تنهایی. حالا فری داره تمیزکاری می‌کنه چون بعد از همه کارایی که کرده‌بودم بهم گفت تو کاری نکری و بعدشم قراره هی نشون بده من چقدر خوبم و شما چقدر بدین تصمیم گرفتم دیگه دست به سیاه و سفید نزنم و بپذیرم که متفاوتم و علی‌رغم همه کارام قرار نیست تآیید بشم. مندی از همون اول گفته من درس دارم و کاری نمی کنم اما من به دلیل نیاز بیشتر به تآیید دیگران هر کار بهم می‌گفتن انجام می‌دادم. حالا می‌خوام با تبعات آدم بد بودن رو برو بشم و اجازه بدم واقعاْ بگن مریم کاری نکرده. مندی و مریم اخلاقشون بده. می‌خوام بذارم دلیل کافی برای اینکه از من خوششون نیادو داشته باشن. قبلاْ هر کار می‌کردم که پذیرفته بشم فایده نداشت. مندی هم می گه با تو یه جور دیگه رفتار می‌کنن. احساس خوبی دارم چون دارم از ترسم برای مورد قبول واقع شدن و دوست داشته شدن عبور می‌کنم. هر آدمی دافعه و جاذبه داره و بعضیا حتی تا دم مرگشونم قرار نیست منو بپذیرن. نقاشیا رو هم ول کردن تا سر فرصت بکشم با آرامش. تاثیر داره.

1-          9روز دیگه مامانی و بابا میان. می‌خوایم چندتا تابلو برا هال بکشیم. صبر می‌کنم تا فری بیاد و به اجماع برسیم.

2-          چند روز پیش آش دادیم به همسایه‌ها و فامیل. خوشم نمی‌آمد که برم آش بدم که چون تعدادمون کم بود مجبور شدم. خیلی هم بد نبود. یکی از همسایه ها هم تو کاسه یه شاخه رز گذاشته بود. تازه آشو برا یه نفر دیگه می‌خواستیم ببریم که اشتباهی در خونه اون آقا بردیم. آشنا‌ها فقط ظرفو پس دادن. از کل این ماجرا گل رزه تو خاطرم می‌مونه.

3-           یه روش جدید برا ضرب کردن دیدم. روش چینی‌ها. اگه فهمیدم چطوری لینک بذارم، می‌ذارمش اینجا. برای ضرب‌های چندتایی خوبه.

4-          شاید به این دلیل می‌گن پشت مردم حرف نزنین و غیبت نکنید تا هر کس مسئولیت خودشو قبول کنه و مظلوم بازی نکنه. هیچ کس مظلوم نیست. هر کس سهم خودشو از تقصیرات و مشکل داره که اگه مسئولیتشو قبول کنه می‌شه انسان آزاد، نه بی‌گناه و نه مظلوم.