ترس

می‌ترسیدم که نتونم از پس تافل و تغییر رشته بربیام. خودمو کوچک و ناتوان می‌دیدم. ولی تا الان که اینجام از خیلی ها محکمتر و قدرتمندتر عمل کردم و  نسبت به خیلی‌های دیگه هم ضعیف تر بودم. این یعنی همون جایگاهی که همه توش هستن. خیالم راحت شد. حالا با آرامش امتحانم را می‌دم و برا دانشگاه‌ها و تغییر رشته اقدام می‌کنم.

دارم برا امتحان آماده می‌شم. موفق باشم!

یک انسان در حال انقراض

رفتیم دوچرخه مندی را دادیم درست کنند. یه پیرمردی بود که به گفته مامانم اگه بمیره دیگه کسی رو زمین جاشو نمیگیره. مهربون و بی‌آلایش. تیوپ داخلی دوچرخه را عوض کرد و گفت ۲۰۰ تومن می‌شه. کی تو این دور و زمونه ۲۰۰ تومن می‌گیره؟ مامانم یه ۵۰۰ ای بهش داد و گفت باقی‌اش بمونه ولی هی اصرار کرد و آخرش هم یه ۲۰۰‌ای بهمون پس داد. هممون گفتیم خدا یه کار و زندگیش برکت بده.

سال نو مبارک

این ۶ ماه پایانی را به گندی هرچه تمام تر گذاراندم ولی سال نو را به خوبی شروع می‌کنم و ادامه می‌دم. چند روزیه که شروع کردم. امیدوارم سال جدید برای همه تون سالی بسیار پربار و پر از شادی و موفقیت وسلامتی باشه.

عیدتون مبارک!